کتاب رهبر آگاه

عصر پاییز سال 94 بود، که سر خودم را روی میز گذاشتم و از فرط درماندگی به نقطه بن بست رسیده بودم. در ان روزها سازمان من بزرگ شده بود ولی من هنوز با اصول اولیه رهبری و مدیریت اشنایی نداشتم، و بدتر اینکه احساس می کردم که بیش از این امکان رشد وجود ندارد! ذهنم پر از سوالات بی جواب بود، "چرا افراد سازمان به اندازه خودم دلسوز نیستند؟" "چرا فقط زمانی که خودم بر کاری متمرکز هستم، ان کار درست جلو میرود؟ "چرا آدم های سازمان به اندازه خودم خلاقیت نشان نمی دهند؟ " "چرا رقبا از من متنفر بودند؟" و ده ها سوال بی جواب دیگر . شرکت ما ان روزها کار طراحی سازه های ساختمانی را انجام می داد و در کنار ان به تولید آموزش های انلاین و افلاین، هم میپرداخت. خب ان روزها سازمان من فقط شش نفر عضو داشت و تعداد مشتری های ما کمتر از دو هزار نفر بود و من فقط 28 سال سن داشتم. اتفاق عجیبی نبود. "کم تجربگی در رهبری" و "یک جوان با انبوهی از رویاها" ، پارادوکسی عجیب را خلق کرده بود. ساعات کاری من انقدر زیاد شده بود که اکثر شب ها در شرکت می خوابیدم، در ان لحظات احساس می کردم که شاید من برای این کار ساخته نشده ام.

امروز که این متن را به رشته نگارش در می‌­آورم، تعداد کارکنان سازمان ما به  44نفر به صورت مستقیم (و ده ها نفر به صورت غیر مستقیم) رسیده است، تعداد مشتری های ما به بیش از 25 هزار نفر رسیده، در بدترین شرایط اقتصادی کشور، شرکت ما، گردش های مالی بالایی را تجربه می­‌کند، سال گذشته جایزه مدیر برتر از طرف خانه مدیران کشور به من اعطا شد و بارها در خبرگزاری ها و شبکه های تلویزیونی مختلف، به عنوان کارآفرین یا مدیر با من مصاحبه شده است، در ده­ها سمینار مختلف به عنوان سخنران حضور داشته ام و تقریبا کمتر کسی است که در صنعت ساختمان در کشور اسم مرا نشنیده باشد.

اما راز پشت صحنه چه بود؟

از ان عصر پاییزی دلگیر، مدیری جوان و کم تجربه با انبوهی از مسائل و سوالات بی جواب ... تا به امروز

روزهای سختی را پشت سر گذاشتم تا روزی که دریافتم، پازل گمشده این بازی در "دانش مدیریت" نهفته است.

اولین آشنایی من با این دانش در کتاب "هنر رزم" سان تزو بود، روزی که فهمیدم در نبرد نیاز به خونریزی نیست! و پس از آن آموزه های مدیریتی زیادی را دنبال کردم. تا روزی که به "رهبر آگاه" از "مو السینگ" رسیدم. اولین جذابیت کتاب برای من شغل سابق نویسنده بود، او نیز همانند "سان تزو" یه نظامی بود، ولی در قرن بیست و یکم. پس با قوانین جدید رزم در دنیای نوین هم اشناست. بعد از مطالعه کتاب فهمیدم حدسم درست بوده است.

مشکلی که در اکثر کتب ترجمه در موضوعات علوم انسانی، به چشم می خورد عدم تطابق فرهنگی است. آموزه های مدیریتی در ایران نیاز به بومی سازی داشت و جملات یک نویسنده خارجی در بسیاری موارد، با فرهنگ بومی ما، تطابق کاربردی پیدا نمی­کند. این مسئله در کتاب "رهبر آگاه"، به دو دلیل، خود به خود حل شده است :

دلیل اول ادبیات شخص مو السینگ است و دلیل دوم ترجمه است که در ان سعی بر ان بود که تک تک جملات با فرهنگ کشور خودمان بومی سازی شود (چون خودم به عنوان یک مدیر، با تک تک جملات آن زندگی کرده ام)

خواندن این کتاب را به افراد زیر توصیه می­کنم: اگر به دنبال بنیان نهادن سازمانی پویا هستی، اگر در نقش مدیر به تجربه ­ی "لحظه بن بست" رسیده ای، اگر به دنبال تغییر نقش از "مدیر" به "رهبر" هستی، اگر به دنبال تاثیرگذاری هستی.

و حرف آخر:

با آنکه تاکنون تو را از نزدیک ندیده ام ولی از صمیم قلب باور دارم که در درون تو نیرویی نهفته است که می­توانی هر غیرممکن را ممکن کنی

فراموش نکن، یک نفر، اینجا هست، که منتظر شنیدن خبرهای خوب از موفقیت های تو هست.

روی قله می­بینمت

امیرطه نوروزی